هديه خدا

درست زماني كه بين همه اگرها و بايد ها و چون و چرا ها مصمم مي شوي

بنشيني و بر سر سجاده مهرش از خدا نام مادر را التماس كني آن زمان است

كه خدا نعمتش را ... منتش را... بر سرت تمام كند و

نام زيباي مادر را برازنده باقي اسمت كند قصه تنهايي روزهاي زندگيت تمام مي شود .

يكي مي آيد كه تو به لطف بودنش 

بهترين حس ها را تجربه ميكني و به ضمانتش وام مادرانه ميگيري......    

يادم بماند كه همه اينها خستگي دارد ... نگراني دارد ... از خود گذشتگي دارد ...

اين حذف خودها در خيلي جاهاي زندگي سخت است ... گاهي درد دارد ...

يادم باشد تصميمي كه گرفتم تصميم كبري است و خيلي بزرگ 

اما به همه مادرانگي  مي ارزد ، نمي ارزد ؟؟؟

مادر شدن عبور از سخت ترين امتحان خداوند براي من هست

تو اين مسير گاهي ناشكري كردم و هر از گاه شكري   

خداوندا: كمكم كن كه در ادامه مسير سربلند باشم

هم پيش تو و هم پيش زيباترين هديه اي كه به من بخشيدي