تقدیم به پسرم
زود بزرگ نشو مادر کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را، زود بزرگ نشو پسرم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام. آرام آرام پیش برو، آن سوی سن و سال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر میروی همه چیز تند تر از تو قدم بر می دارد . حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی. الهی هرگز هم قدم نشوی... همیشه از دنیای ...
نویسنده :
مامان عرشیا
7:23
تولد عمو جان
تولد عموی عرشیا بود همه آماده عکس گرفتن بودن و پسرم فارغ از ژست گرفتن به کارش ادامه می داد و تزیینات روی کیک رو می خورد قربونت برم که تو حال خودتی ...
نویسنده :
مامان عرشیا
21:42
این روزها
این روزها میگذرد هر روز شیرین تر از دیروز، روزهایی که بودن تو آن را شیرین و پر خاطره می سازد این روزها می گذرند و ما هر روز عاشق تر از دیروزیم عجب زیباست این حس وقتی می خوابی آهنگ تنهاییت زیبا ترین ملودی دنیا میشود وای که چقدر دوستت داریم عرشیای عزیزمان ...
نویسنده :
مامان عرشیا
21:36
متفرقه
برگشتم ببینم چکار میکنی عقب ماشین دیدم بین صندلی ها ایستادی ...
نویسنده :
مامان عرشیا
7:59
محرم 95
انتخاب کفش
آقا عرشیا برای خودش کفش انتخاب میکنه تازه بعد از خرید کفش دستش رو گرفته بودیم که راه بیاد پشت مغازه لوازم خانگی اولین قهر تو خیابون رو هم تجربه کردیم پسرم از پشت ویترین چشمش به لباس شویی افتاد و شروع کرد به لج بازی که بره و با لباس شویی بازی کنه آخه عاشق لباس شوییه ...... بازم قهر آقا عرشیا تو سوپر جلو ویترین آبمیوه ها ...
نویسنده :
مامان عرشیا
23:22
راه رفتن
صبح روز جمعه 95/6/26 ... برای اولین بار کفش های پسر گلم لابلای کفش های مامان و بابا بود پسرم راه رفتن را بیاموز... وقتی راه رفتن را آموختی ، دویدن بیاموز ، دویدن که آموختی ، پرواز را راه رفتن را بیاموز ...
نویسنده :
مامان عرشیا
23:12
خرید
رفتیم فروشگاه که خرید کنیم که آقا عرشیا یه دنت خودشو مهمون کرد... تازه مهلت نداد همونجا باز کرد و خورد فدات بشم که از حالا داری خرید میکنی نوش جان گل پسرم  ...
نویسنده :
مامان عرشیا
0:39
پیست سلامت
امروز پسر گلم با باباییش رفت آرایشگاه و کلی هم گریه کرد ... برای اینکه ناراحت نیاد خونه رفتیم پیست سلامت نهبندان تا بازی کنه نون بستنی تو دستش یعنی یه بستنی هم خودشو مهمون کرده ...
نویسنده :
مامان عرشیا
0:25